خطاهای شناختی
نوشته شده توسط : ذهن نو

یکی از موضوعات مهم در حوزه مدیریت و روانشناسی، خطاهای شناختی یا Cognitive Errors می‌باشد. در کتاب‌های تصمیم‌گیری نیز بحث خطاهای شناختی، قسمت عمده‌ای را به خود اختصاص داده است. بیشتر خطاهای شناختی با گذشت زمان و در طول سالیان دراز زندگی انسان در روی کره زمین، در مغز انسان شکل می‌گیرند. وقتی ما می‌خواهیم در مورد رویدادی قضاوت، و آن را تحلیل و تفسیر کنیم، این خطاها مانع ارزیابی درست ما از موضوع می‌شوند. در نتیجه نمی‌توانیم بهترین تصمیم را بگیریم. البته خطاهای شناختی همیشه مضر نیستند. گاهی به بقاء ما و تسریع در تصمیم‌گیری و عملکرد بهتر مغز منجر می‌شوند. ولی در عین حال موجب می‌شوند ضررهایی را متحمل شویم. اگر شما هم حس می‌کنید دچار خطای شناختی هستید، این مطلب به شما کمک می‌کند تا با انواع خطاهای شناختی و راه رفع آن آشنا شوید. برای دریافت مشاوره فردی در این زمینه کلیک کنید.

منبع: خطاهای شناختی

خطای شناختی چیست

حالتی که در آن ذهن، فرد را به چیزی که درست نیست وا می‌دارد. غالبا موجب تقویت افکار و هیجانات منفی می‌شود. در خطای شناختی هنگام برخورد با یک موضوع، راجب آن به خودمان چیزهایی می‌گوییم که به نظر خودمان منطقی است ولی در نهایت با این افکار احساس بدی نسبت به خود خواهیم داشت. مثلا وقتی به خودتان بگویید : ” من موقع شروع یک کار جدید همیشه با شکست مواجه می‌شوم، پس من مدام در کارها شکست می‌خورم ” تفکر سیاه و سفید را بکار برده‌اید. یعنی همه چیز را به شکل مطلق می‌بیند: اگر یک بار شکست خوردید فکر می‌کنید همیشه همین‌گونه خواهد شد. اگر به دنبال این تفکر مطلق باز هم جمله ” من یک بازنده کامل می‌باشم ” را اضافه کنید، دیگر موضوع را بیش از اندازه تعمیم داده‌اید. شما اینجا خطای شناختی در یک کار را به کل شخصیت و هویت خودتان تعمیم داده‌اید.

انواع خطاهای شناختی

انواع مختلفی خطای شناختی وجود دارد که در دو دستۀ تحریف شناختی و سوگیری شناختی قابل بررسی می‌باشد.

الف: تحریف شناختی

حالتی که در آن فرد واقعیات‌ را به گونه‌ای دیگر درک می‌کند و به دستور مغز چیزی را باور دارد که حقیقت ندارد، تحریف شناختی رخ داده است. این نوع ادراک با هدف محافظت از فرد در مقابل افکار و احساسات منفی پیش می‌آید. در خطاهای شناختی تحریفی قوانین و فرضیاتی در ذهن شکل می‌گیرند و فرد در زندگی همیشه در پی اثبات و و تأیید این قوانین است. حتی اگر با موارد خلاف آن روبرو شود، باز هم از قوانین ذهنش تخطی نمی‌کند. زیرا در طبیعت انسان، قبول موارد غیر قابل پیش‌بینی سخت است و میل دارد از فرضیات پیشین خودش پیروی کند. تحریفات شناختی انواعی دارد که مهم‌ترین آن‌ها را در زیر آورده‌ایم.

_ تفکر همه یا هیچ، خطای تحریفی شناختی

همانطور که از نامش پیداست فرد در هر موقعیتی، فقط یکی از دو حالت از دو سر طیف را می‌پذیرد. بله یا خیر، همه یا هیچ، یا اول یا آخر، پیروزی یا شکست، یا سیاه یا سفید. در این افراد انعطاف فکری وجود ندارد و بیشتر در شخصیت‌های مرزی دیده می‌شود. نمونه این خطای شناختی دانشجویی است که همیشه نمره کامل در امتحانات می‌گرفته و با گرفتن نمره 18خودش را شکست خورده می‌‌بیند.

_ تعمیم دادن | خطاهای شناختی

در تعمیم، فرد موضوع مربوط به یک موقعیت را به همه موقعیت‌ها بسط می‌دهد. وقتی چیزی یک بار اتفاق افتاد فکر می‌کند همیشه اتفاق خواهد افتاد. مثلا اگر یک بار از خوردن غذایی مسموم شود، برای همیشه از آن غذا پرهیز می‌کند.

_ نتیجه گیری سریع

گاهی اوقات فرد بدون هیچ دلیلی، نتیجه خاصی از یک موضوع می‌گیرد که در نظر خودش کاملا درست است. بدون شواهد لازم، افکاری منفی راجب یک اتفاق دارد و بر اساس آن تفکر نیز حصول نتایج بد را قطعی می‌داند. در این حالت فرد دو نوع اشتباه دارد؛ ذهن‌خوانی و پیشگویی. در ذهن‌خوانی فرد بی هیچ دلیلی، نتیجه‌گیری‌های منفی راجب علت‌های رفتار دیگران دارد. احساس می‌کند اطرافیان پیوسته مشغول قضاوت کردن او می‌باشند. مثلا اگر کسی به او سلام نکند، به اشتباه گمان می‌کند او از دستش ناراحت است. گاهی هم راجب همه چیز پیشگویی می‌کنند و منتظر اتفاقات ناگوارند. مثلا می‌گوید: من می‌دانم مریضی‌ام هیچ وقت خوب نمی شود.

_ فاجعه انگاری

همیشه منتظر است اتفاق بدی بیفتد و یا فکر می کند یک کاری حتما پیامد بدی دارد. گاهی یک اتفاق را بی‌جهت بزرگ یا توانایی خودش را کوچک می‌کند. مثلا می‌گوید من اگر مریض شوم می‌میرم و حتما نخواهم تونانست با بیماری مقابله کنم.

_ شخصی کردن

همه چیز را به خودش ربط می‌دهد یا اینکه خودش را با اطرافیان مقایسه می‌کند. اگر در جمعی باشد و همه مشغول صحبت هستند، فکر می‌کند که درمورد او حرف می‌زنند. توانایی بقیه را کاملا نامربوط با خود مقایسه می‌کند.

_ سفسطه کنترل

فکر می‌کند کسی از بیرون او را کنترل می‌کند و خودش را فاقد اختیار و قربانی سرنوشت می‌داند. از سویی هم فکر می‌کند مقصر هر چیزی اوست. مثلا اشتباه تحصیلی را از روی اجبار می‌داند که خود کنترلی بر آن نداشته است. یا رفتار خودش را دلیل ناراحتی دیگران می‌داند که بر احساس آنها اثر گذاشته است.

_ سفسطه انصاف

در مورد برخی وقایعی که همه آن را یک اتفاق ساده روزمره می‌دانند، نظر فرد اختلال شناختی این است که این اتفاق دور از انصاف است.

_ بایدها

طبیعی است که هر فردی در زندگی برای خود بایدها و نبایدهای دارد. ولی این بایدها زمانی که فرد فکر کند همه باید طبق بایدهای او عمل کنند، تبدیل به خطای شناختی می‌شوند. طوری که اگر دیگران بایدهای او را رعایت نکنند، خشمگین و ناراحت می‌شود. این فرد انعطاف‌پذیری ندارد و سرسختانه از اصول و بایدهایش پیروی می‌کند و با ترک آن احساس گناه می‌کند.

_ استدلال احساسی | خطاهای شناختی

در این خطا فرد باور دارد که هر چه احساس کند، واقعیت دارد. و احساسی که نسبت به چیزی دارد را برای همه و به صورت کلی می‌بیند. مثلا اگر در یک کاری احساس کسل شدن به او دست دهد‌، تصور می‌کند آن کار کلا برای همه کسل‌کننده می‌باشد. این خطا بویژه اگر در مورد احساسات منفی باشد پیامدهای بدی برای فرد خواهد داشت.

_ برچسب زنی

فرد با دیدن یک ویژگی منفی در خود یا  شخصی، بطور کلی به او یا خود برچسب‌های منفی می‌زند. با دیدن کمی ناراحتی در فردی او را افسرده می‌نامد. گاهی داشتن تفسیر غلط از یک اتفاق نیز می‌تواند برچسب‌زنی باشد. برای مثال وقتی به جای گفتن فرستادن کودک به مهد، جمله «کودک را در دستان افراد غریبه و غیر قابل اعتماد رها می‌کنند» را بکار می برد.

ب: سوگیری شناختی

ذهن و مغز ما در مورد مسائل مختلف باورهایی دارد که به تصمیم‌گیری ما در مورد آن مسأله جهت می‌دهد. این سوگیری باعث می‌شود فرد سریع تصمیم بگیرد ولی دقت تصمیم‌گیری را کم می‌کند. شکل‌گیری این سوگیری‌ها از دوران کودکی آغاز می‌شود و در بزرگسالی هم همراه فرد می‌ماند. مثلا تجربه آزار جنسی در کودکی باعث شکل‌گیری باور بی‌اعتمادی در فرد می‌شود. طوری که حتی در بزرگسالی نمی‌تواند به کسی اعتماد کند. انواع سوگیری‌های شناختی عبارتند از:

* تأیید خود | خطاهای شناختی

معمولا کسی دوست ندارد نظر خود در مورد چیزی را تغییر دهد و اشتباه بودن عقایدش را بپذیرد. زیرا بازسازی و تغییر نظام عقاید فرد سخت است. این ویژگی در خطای شناختی شدیدتر است و فرد عقاید دیگران را به شدت رد می‌کند، تا جایی که دیگران او را از خود راضی و خودشیفته می‌دانند.

* تمرکز بر اطلاعات در دسترس

معمولا فرد موقع تصمیم‌گیری، از اطلاعات از قبل موجود در ذهنش کمک می‌گیرد. ممکن است در یک موقعیت جدید، آن را با یک وضعیت مشابه قبلی همانند بداند و بر اساس آن تصمیم بگیرد. و چون شرایط پیچیده‌تر و خطرناک‌تر بیشتر در ذهن می‌مانند، احتمال همانندسازی با آنها نیز بیشتر می‌شود. مثلا با شنیدن صدای مهیب ذهنش فورا آن را به انفجار ربط می‌دهد تا افتادن چیزی برزمین.

* اثر هاله‌ای

دیدگاه کلی فرد نسبت به کسی یا چیزی را اولین برخوردش با آن تعیین می‌کند. اگر کسی که در اولین برخوردش بسیار مهربان و متشخصانه رفتار کند، در دیدار‌های بعدی حتی اگر رفتاری غیر اجتماعی از او سر بزند، به عنوان فردی بد و ناخوشایند شناخته نمی‌شود. اثر هاله‌ای در مورد اشخاص، موقعیت و یا یک عادت نیز صدق می‌کند.

علت خطاهای شناختی

روانشناسان علل اصلی  شکل‌گیری خطاهای شناختی را فرایند تکامل انسان و فعالیت‌های مغز می‌دانند.

فرایند تکاملی

نوزاد آدمی در بدو تولد هیچ ذهنیتی از خود، دنیا و اطرافیانش ندارد. کم کم در دوران رشد و تکاملش، بر اساس نحوه برخورد والدین و محیط زندگی‌اش فرضیات و قوانینی راجب زندگی و محیط در ذهنش شکل می‌گیرد. سپس بر اساس همین فرضیات در طول زندگی خود اتفاقات و افراد را تفسیر و قضاوت می‌کند. ولی گاهی بسیاری از این فرضیاتی که تحت تاثیر محیط زندگی و رفتار والدین کسب کرده است، غیر عقلانی و نادرست می‌باشند و ممکن است تبدیل به مشکل شوند. برای مثال والدینی که همیشه از کودک رفتاری بی عیب و نقص انتظار دارند و در صورت ارتکاب خطا فورا او را سرزنش می‌کنند. این کودک در بزرگسالی انتظار مشابهی از خود دارد که هیچ خطایی نکند، و با مشاهده کوچکترین نقص و اشتباه در خود احساس نالایقی می‌کند. این تفکر یک نوع خطای شناختی است که عزت نفس را در فرد از بین می‌برد.

مغز

همچنین رابطه‌ای دو سویه بین خطاهای شناختی و مغز وجود دارد. یعنی مغز بر خطاهای شناختی اثرگذار است و خطاهای شناختی هم، اتصالاتی را در سیناپس‌های مغزی شکل می‌دهند .برای مثال فردی که خطای شناختی پیش‌بینی دارد، همیشه در حال ایجاد سیناپس‌های منفی جدید در مغز می‌باشد. او در برخورد با اشخاص  یا موقعیت جدید بدلیل تفکرات منفی قبلش، از چند ساعت قبل دچار اضطراب و خشم می‌شود و به پیامدهای منفی آن فکر می‌کند. به دنبال این افکار نادرست که از خطای شناختی پیش‌بینی ناشی شده است، مغز در حالت هشدار و خطر قرار می‌گیرد و فرمان کارکرد بالای سیستم سمپاتیک را صادر می‌نماید. سپس سیستم سمپاتیک نیز به نوبه خود افکار منفی و اضطراب را تقویت می‌کند و دوباره خطای شناختی قوت می‌گیرد. برای آشنایی با روش های غلبه بر افکار منفی کلیک کنید.

درمان خطاهای شناختی (اصلاح افکار اتوماتیک)

خطاهای شناختی را می‌توان با درمان شناختی رفتاری و سایر درمان های روانشناختی از بین برد. ابتدا فرد باید نسبت به خطاهایش آگاهی داشته باشد و آنها را شناسایی کند. سپس به آنها پاسخ مناسب دهد و رد کند. اگر این تحریفات مرتبا رد شوند، کم کم  محو می‌شوند و تفکری متعادل و منطقی‌تر جایگزین آنها خواهد شد.

1- شناسایی خطاهای شناختی

اگر می‌خواهید خطاهای شناختی را اصلاح کنید، اول باید بدانید که شما هنگام وقوع خطا نمی‌دانید که دارید مرتکب خطای شناختی می‌شوید. بلکه بعد از دقت و تفکر زیاد راجب آن رفتار متوجه خطا می‌شوید. یعنی از ابتدا آن را نمی‌شناسید. برای شناخت این خطاهای شناختی یا افکار اتوماتیک، شما باید هر موقع که احساس‌های منفی مانند غم، اضطراب، نارضایتی و … داشتید، فکر کنید که الان و یا قبل از ایجاد این احساس خاص، در ذهنتان چه افکاری وجود داشت؟ به چه خاطره‌ای فکر می‌کردید؟ آن موقعیت چه معنایی برایم داشت؟

2- به چالش کشیدن خطاهای شناختی

با سوالات زیر می‌توانید خطاهای شناختی (افکار اتوماتیک) را به چالش بکشد.

برای درستی یا نادستی این تفکرم چه دلایل و شواهدی دارم؟

اگر دیگران اینگونه فکر می‌کردند، چه می‌گفتم؟

اگر فکر من درست باشد، آیا نتیجه بد مورد انتظارم را خواهد داشت؟ آیا هیچ کاری برای حل آن نمی توانم انجام دهم؟

محاسن و معایب این طرز تفکر من چیست؟

البته باید توجه کرد که اولاً فردی که این نوع خطاهای شناختی را دارد، شواهد منفی، بیشتر و راحت‌تر از شواهد مثبت به ذهنش می‌آید و ثانیاً فرد در اکثر مواقع شواهد مثبت یا خنثی را هم به‌عنوان شواهد منفی درک می‌کند. در این شرایط می‌توانید از فرد دیگری که به او اعتماد دارید یا از مشاوران روانشناسی کمک بخواهید و موضوع را از دیدگاه آنها بررسی کنید.

سخن آخر

گفتیم که خطاهای شناختی، روش‌های فکری معمولا نادرست و منفی می‌باشند و انواع تحریف آنها در طول دوران زندگی و تحت تاثیر اتفاقات مخرب زندگی شکل می‌گیرند. اگر شما هم دچار این تحریفات شناختی هستید و می‌خواهید از دست آن رها شوید، توصیه می‌کنیم تحت درمان شناختی رفتاری دریافت قرار گیرید. زیرا این روش درمان در شناسایی انواع خطاهای شناختی و آموزش دادن تفکر منطقی و درست در بسیاری از افراد، نتایج مثبت زیادی داشته است. خطاهای شناختی احتمال ابتلا به افسردگی را هم بیشتر می‌کنند، پس بهتر است هر چه زودتر به دنبال درمان آن باشید.

برای دریافت مشاوره در زمینه خطاهای شناختی می توانید در هر زمان از روز برای مشاوره تلفنی با برترین متخصصان در مرکز مشاوره روانشناسی ذهن نو از طریق شماره 02191002360 تماس بگیرید.





:: برچسب‌ها: خطاهای شناختی ,
:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 20 آبان 1401 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: